داستان کوتاه مغازه احمد و محمود

دو برادر بودن کت و شلوار میفروختن یکی احمد یکی محمود
احمد مسوول جذب مشتری بود محمود قیمت میداد و همیشه آخر مغازه مینشست مشتری که میومد احمد با زبان بازی جنس را نشون میداد و زمان قیمت از محمود میپرسید داداش قیمت چنده؟
محمود میپرسید کدوم یکی؟ احمد میگفت کت شلوار مشکی دگمه طلایی جلیقه دار.
محمود میگفت ۸۲۰ تومان ولی احمد باز میپرسید چند؟ دوباره محمود بلندتر میگفت ۸۲۰ تومن.
احمد به مشتری میگفت ۵۲۰ تومن. مشتری که خودش قیمت ۸۲۰ شنیده بود با عجله ۵۲۰ میداد و میخرید همه فکر میکردن احمد کر است ولی حقیقت این بود که قیمت کت و شلوار در واقع ۴۲۰ بوده ولی مردم به خیال یک خرید خوب زود میخریدن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.